جدول جو
جدول جو

معنی پرچم زدن - جستجوی لغت در جدول جو

پرچم زدن
التّلويح بالعلم
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به عربی
پرچم زدن
Flag, Spike
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پرچم زدن
hisser, piquer
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پرچم زدن
পতাকা উঁচু করা , ছিদ্র করা
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
پرچم زدن
پرچم لہرانا , چھیدنا
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به اردو
پرچم زدن
bayrak çekmek, iğnelemek
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پرچم زدن
kupandisha bendera, tunda
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پرچم زدن
ondear, pinchar
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پرچم زدن
hissen, anstechen
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
پرچم زدن
піднімати прапор , проколювати
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پرچم زدن
podnosić flagę, kłuć
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
پرچم زدن
挂旗 , 刺激
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به چینی
پرچم زدن
içeri almak, picar
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پرچم زدن
sventolare, pungere
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پرچم زدن
hijsen, steken
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
پرچم زدن
поднимать флаг , колоть
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به روسی
پرچم زدن
โบกธง , แทง
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
پرچم زدن
mengibarkan bendera, menusuk
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پرچم زدن
ध्वज फहराना , चुभाना
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به هندی
پرچم زدن
להניף דגל , לדקור
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به عبری
پرچم زدن
旗を掲げる , 突き刺す
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پرچم زدن
깃발을 세우다 , 찌르다
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برهم زدن
تصویر برهم زدن
خراب کردن، باطل کردن
مخلوط کردن، زیر و رو کردن
آشفته کردن، به هم زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچه زدن
تصویر پیچه زدن
روی بند مویینه بروی آویختن در نقاب مویین شدن رو بند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهم زدن
تصویر برهم زدن
یکی را بر دیگری زدن، تصادم
فرهنگ لغت هوشیار
بهم کوفتن مرغ بالهای خود را بسرعت (مخصوصا پس ازذبح)، مردن جوانی ناگهان و بدون کسالت مزمن
فرهنگ لغت هوشیار
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
فرهنگ لغت هوشیار
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
((~. زَ دَ))
گردش بیهوده اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهم زدن
تصویر برهم زدن
((~. زَ دَ))
مضطرب کردن، پریشان کردن، سرنگون کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
Prowl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
красться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
umherstreifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
блукати
دیکشنری فارسی به اوکراینی